اگرچه هانا آرنت متفکری صرفاً و منحصراً «یهودی» نیست، اما کم دربارهی یهودیان و معضلات آنها ننوشته است. آرنت در بیست و شش سالگی به فرانسه گریخت؛ آنجا در مقاومت و مبارزه و بهخصوص در نجات یهودیان مشارکت فعال داشت. سپس، به آمریکا فرار کرد، و در آنجا با نوشتههای خود در جهت راه اندازی یک ارتش یهود ضد-نازی تلاش کرد؛ بعد از جنگ نیز، بنای نظریات خود را درخصوص مسألهی فلسطین بر راهحل دوملیتی (عرب و اسرأئیل) گذاشت. بدین لحاظ، نوشتههای جهانشمول آرنت در باب آزادی، دولت و ملت را نمیتوان از هویت یهودی او چندان منفک کرد.
در سالهای پس از جنگ، مداخلهی نظری آرنت در مسألهی قوم یهود، دامنهی مجادلات و مناقشات را برانگیخت و بعضاَ به بدنامی و طرد وی از جامعهی یهودیان انجامید. با اینحال، این تأملات چندان یکدست نیستند، و همین زمینه را برای ناهمگونی خوانش آرنت فراهم ساخته است. ازجمله بحثبرانگیزترین این نوشتهها میتوان اشاره کرد به «آیشمن در اورشلیم» (1965)، گزارش مفصل او از محاکمهی آدولف آیشمن که انتقادات زیادی را از سوی یهودیان برانگیخت، با این استدلال محوری که آنچه آیشمن را بدل به موجودی شیطانی کرده نه امری استثنائی که امری پیشپا افتاده و مبتذل است. آرنت با معرفی مفهوم «ابتذال شر» کوشید نشان دهد شرارت آیشمن در نسلکشی یهودیها بیش از آنکه ناشی از امری استثنائی و صراحتاً ایدیولوژیک باشند، محصول بلاهت و ابتذال اوست.
نوشتههای یهودی`آرنت بعضاً بسیار پیشگویانهاند: پیشگویی درگیریهای بیپایان، روز نکبت، اختلاف میان صهیونیستها و جامعهی یهودیان آمریکا، و نقش و کمک خود صهیونیسم به جریان جهانی ضد- یهود و...
آنچه در ادامه میآید، ترجمهایست آزاد از یادداشت جاستین الیوت در خصوص «مناقشه هوارد گاتمن» که میتوان آن را مقدمهای بر ترجمهی دو متن کوتاه پیشگویانه از آرنت برشمرد؛ این دو قطعه، اگرچه از موضعی یهودی و با انگیزهی مشارکت در بحثی متعلق به جامعهی یهودیان نوشته شدهاند، با حفظ فاصلهی انتقادی، قابل توجه و حائز اهمیتاند. لازم به ذکر است پاساژهای مورد بحث، منتشر شده در کتاب «نوشتههای یهودی»، به نقل از یاداشتی نوشتهی فیلیپ وایس ترجمه شدهاند.
در دوران اوج یهودی ستیزی، آرنت مینویسد، زمانی خواهد رسید که هیچکس بیش از خود صهوینیستها مروج یهودیستیزی نخواهد بود، و حال بعد از دههها، یهودی دیگری به نام هوارد گاتمن، در اظهار نظری که خشم جامعهی یهودی را برانگیخته، بر این ادعا صحه گذارده است.
***
مناقشهی هوارد گاتمن:
در سال 2012، هوارد گاتمن، سفیر آمریکا در بلژیک به خاطر ادعاهایش دربارهی یهودیستیزی، با شدیدترین انتقادها از سوی طرفداران اسرائیل مواجه شد. گاتمن از کسانی بود که برای ریاست جمهوری اوباما تلاشهای مالی فراوانی کرد. او که خود یک یهودی و از فرزندان بازماندگان هولوکاست است، در کنفرانسی در اروپا که محوریت آن یهودیستیزی بود، در بحث رابطهی میان اسرائیل و فلسطین، بر نزاع و تنش میان مسلمین و یهودیان انگشت گذارد... خبرگزاری اسرائیلی وای-نت صحبتهای گاتمن را که به تقاضا برای اخراج وی انجامید، چنین تعبیر کرد: «باید میان یهودیستیزی سنتی که مطلقاً محکوم است، و انزجار مسلمانان از یهودیان که اکنون از دل درگیری میان اسرائیل و فلسطینیها بر آمده، تمایز قائل شد.» با آنکه گفتههای گاتمن در بنگاههای خبری دستکاریهای زیادی شد اما پشت صحبتهای گاتمن این نکته نهفته بود که هرگونه یهودیستیزی باید محکوم شود، حتی یهودیستیزیای که خود یهودیان مسبب آنند.
بنابر آنچه گاتمن میگوید و میتوان آن را توصیفی از در یهودیستیزی کلاسیک تلقی کرد، در طول سالیان متمادی، یهودیان به خاطر تفاوت قومی-نژادیشان از سوی بخش کوچکی از مردمان مورد تنفر و غضب قرار گرفتهاند. چنین شکلی از یهودیستیزی، اما دامن مسلمانان، سیاهها، کولیها و خلاصه هر اقلیت دیگری را نیز در برمیگیرد، و از آنها مایهی نفرت میسازد. نفرتی که بدخیم و کشنده است و باید آن را ازپا درآورد. گاتمن معتقداست نباید این نوع نفرت را امری حاشیهای، فرعی و حادث بدانیم چراکه تجربهی تاریخی به ما نشان داده که اتفاقاً همان چیزی که خیلیها آن را حاشیهای، مبتذل و حاصل رفتارهای مشتی دیوانه میدانند چگونه میتواند رشد کند، و ریشه بدواند. با اینحال، بهزعم گاتمن، این نوع یهودیستیزی، هرچند هرازگاهی دمی میجنباند وخیزی بر میدارد اما چندان قادر به گستراندن خود نیست. خطر در جای دیگری است، در شکلی از نفرت و انزجارکه گاتمن آن را در حال رشد میداند و برآمده از نزاع میان یهودیان و مسلمانان، و یا حتی گروههای مهاجر عرب در اروپاست. عمدهی این نفرت و نزاع مولود تنشی است که میان اسراییل، مناطق فلسطینی و کشورهای همسایه در خاورمیانه وجود دارد. یهودیانی چون رامنی گاتمن را متهم کردند و ادعا داشتند که از صحبتهای او بوی «توجیه و کم اهمیت کردن یهودیستیزی» شنیده میشود. با اینحال، گاتمن بر این مسأله اصرار اکید داشته و معتقد است باید بهدنبال راهکارهایی برای آن بود؛ هرگز نباید یک دانش آموز یهودی یا مسلمان به خاطرمیراث قومی یامذهبی خود تهدید یا ارعاب شود. در نظر گاتمن این شکل جدید یهودیستیزی، به دلایلی چند از تعصب و انزجار کور نوع کلاسیک یهودیستیزی که بحثش شد، و علیه هرگونه اقلیتی به طورعام اعمال میشود، حادتر ست. این شکل یهودیستیزی پیچیدهتر بوده و نیازمند تأمل و تحلیل بیشتری است. حرف گاتمن این است که چارهی این شکل اخیر یهودستیزی را در حل بحران فلسطین و اسرائیل باید جستجو کرد؛ و این، یعنی ادعای وجود ارتباط میان نزاع فلسطین و اسراییل و یهودیستیزی، همان چیزیست که موجبات دلخوری بسیاری از صاحبنظران دستراستی را فراهم آورده است. این واقعیت که بخش عمدهای از یهودیستیزی امروز حاصل همین نزاع خونین میان فلسطینیها و اسرائیلیان، و کشتار فلسطینیان بیدفاع است نکتهای که تحقیقات اجتماعی بسیاری صحت آنرا نشان میدهد. بهزعم گاتمن، تنش، انزجار و حتی خشونت جوامع مسلمان، یا عربهای مهاجر از یهودیان حاصل چیزی جز نزاع خونین میان اسرأئیل و فلسطین نیست.
موسسهای به نام سی اس تی که در انگلستان بهطور تخصصی تحقیقاتی دربارهی یهودیستیزی انجام میدهد، سالانه جزوهای را در منتشر میکند که کاملاً بر آنچه گاتمن میگوید صحه میگذارد. در این جزوه دربارهی حمله به کشتی فعالان طرفدار مردمان فلسطین، در ماه ومه 2010آمده:
«جرقهی اصلی این ماجرا آن زمان زده شد که کشتی حامل فعالان طرفدار فلسطین که سعی داشتند سد ناوی غزه را بشکنند مورد حمله اسراییلیها واقع شد: در درگیریهای روی عرشه، نُه فعال کشته شدند. نتیجهی این درگیریها و کشتار این فعالان، حوادث متواتر یهودستیزانه بود که در ماه ژوئن 2010 به 81مورد رسید، که وقتی آن را با رقم 49 حادثه در سال قبلش یعنی ژوئن 2009 مقایسه کنیم، متوجه نقش این ماجرای تحریک کننده میشویم».
در این جزوه همچنین تعداد حوادث یهودستیزانه در سال 2009 نیز که با بمباران عملیات غزه همزمان شد بررسی شده است: رکورد نهایی (حوادث یهودستیزانه) در سال 2009 درهمان سال، در واکنش به نزاع غزه در ژانویه و فوریه زده شد. مسأله تناظر میان درگیریها در خاورمیانه و یهودی ستیزی است. واضح است که نمیتوان تمامی فعالیتهای ضد-اسراییلی را یهودستیزانه قلمداد نمود. با این همه نمیتوان چشم بر این نکته بست که عمدهی یهودیستیزی دوران کنونی در بافتی رُخ میدهد که پای احساسات مرتبط با نزاع اسرائیل و فلسطین به میان کشیده شده است؛ این احساسات محرک اصلی یهودیستیزیاند. سی اس تی اعتراف میکند که کشیدن خط مرز میان یهودیستیزی و احساسات ضداسرائیلی یکی از صعبترین کارها در بررسی و ثبت جرمهایی است که ریشه در تنفر از یهودیان دارند.
***
دو قطعهی پیشگویانه از هانا آرنت
الف) بازنگری در صهیونیسم، 1944
ناسیونالیسم آنگاه که بهچیزی جز نیروی وحشی ملت اعتماد نکند، به اندازهی کافی چیز شومی است. اما شومتر از آن، ناسیونالیسمیست که ضرورتاً و آشکارا متکی بر نیرویی از خارج از مرزهایش باشد. این همان وضع ناسیونالیسم یهودی در معرض خطر است؛ همان دولت پیشنهادی اسرائیل؛ دولتی که لاجرم در احاطهی دولتها و ملتهای عرب قرار گرفته. حتی اکثریتی یهودی در فلسطین - و نه حتی انتقال تاموتمام عربهای فلسطین (به سرزمینی دیگر) که تجدیدنظرطلبها، به وضوح طالب آن هستند- قادر به تغییر این شرایط نخواهند بود. منظور شرایطی است که یهودیها یا باید مدام خواستار حمایت نیروهای خارجی برابر دولتهای همسایه باشند و یا این که به توافقی کارآمد با همسایههای خود بهرسند.
صهیونیستها اگر همینطور چشم بر مردمان حاشیهی مدیترانه ببندند و درعوض دست نیاز به سوی ابرقدرتهایی که دور از ایشان هستند دراز کنند، بدل به ابزار دست این دول و عاملی برای منافع خارجی و خصمانه خواهند شد. یهودیانی که از تاریخ خود خبر دارند باید احتیاط کنند چرا که چنین اوضاعی خواهناخواه به موج جدیدی از نفرت از یهودیان خواهد انجامید. یهودیستیزی فردا مدعی خواهد بود که یهودیان نهتنها از حضور ابر قدرتهای خارجی در منطقه استفاده بردهاند بلکه (چون) خود نقشه آن را کشیدهاند و بدینجهت مقصر عواقب آن هستند.
سهم صهیونیستها با این تجربهی جدیدشان از فلسفهی تاریخی تنها در این بخش جدید آن بوده است که: «ملت گروهی است از مردم ... که یک دشمن مشترک آنها را کنارهم قرار داده است» (هرتسل) – یک آموزهی پوچ...
درباره نجات ارض یهود. 1948 ( درزمان جنگ با فلسطین)
و حتی اگر یهودیها در جنگشان پیروز شوند، نتیجه این پیروزی جز زایلشدن امکانات و دستآوردهای ممتاز صهیونیسم فلسطین نخواهد بود. سرزمینیکه از پس این پیروزی بهدست خواهد آمد، چیزی کاملاً متفاوت از سرزمین موعود یهودیها، چه صهیونیست چه غیرصهیونیست، خواهد بود. یهودیان فاتح در محاصرهی جمعیت عربی خواهند افتاد که دشمن آنها هستند، و درنتیجه، درون مرزهایی همیشه در معرض خطر، منزوی میشوند و به دفاع فیزیکی از خود فروخواهند غلتید، تا حدی که تمام اهداف و فعالیتهایشان تحت شعاع قرار خواهد گرفت. دیگر کسی وقعی به گسترش فرهنگ یهود نمینهد، تحقیقات اجتماعی چیزی جز کالاهایی لوکس و بیخاصیت نخواهند بود، و تفکر سیاسی تماماً حول استراتژیهای نظامی سامان خواهد یافت... همه اینها تقدیر ملتی خواهد بود با جمعیتی ناچیز برابر همسایگانی که دشمن اویند، حالا هرچقدر هم مهاجر جذب کند و هر چقدر هم مرزهایش را گسترش دهد. (فراموش نکنیم که یهودیان تجدیدنظرطلبِ دیوانه کل فلسطین و بلندیهای اردن را میخواهند).
با چنین اوضاع و احوالی، یهودیان فلسطین به یکی از قبایل کوچک جنگجو فرو خواهند غلتید. جنگجویانی که تاریخ از امکانات و اهمیتشان از دیرباز و از زمان اسپارت به ما کم نگفته است. رابطهی یهودیان (درسرزمینهای اشغالی) با یهودیان جهان دردسرساز خواهد شد، چراکه هر لحظه امکان دارد منافع دفاعیشان با منافع کشورهایی که جمعیت کثیری از یهودیان درآنجا زندگی میکنند، درتضاد قرار گیرد. و بدینوسیله یهودیهای فلسطین بیشتر و بیشتر از بدنهی اصلی جهان یهود منفک خواهند شد و این عزلت از آنها ملتی جدید خواهد سخت. آشکار است که در این شرایط بهای علمکردن یک دولت یهود، همانا از دست رفتن ارض یهود است.
***
مناقشهی گاتمن، ترجمهای آزاد از:
دو قطعه از آرنت، به نقل از:
Philip Weiss, Arendt: Born in conflict, Israel will degenerate into Sparta, and American Jews will need to back away,January 1, 2012, in< http://mondoweiss.net/2012/01/arendt-born-in-conflict-israel-will-degenerate-into-sparta-and-american-jews-will-need-to-back-away.html<