نمایش پست‌مدرنِ ضدّحمله‌ی اوکراین

فیلیپ کانلیف/ ترجمه: نیما عیسی‌پور

بهرغم روانشدن هزاران جوی خون بر دشتهای شرق اوکراین و متحمّلشدن تلفات بسیار سنگین، نیروهای اوکراینی در حالی همچنان پشت خطوط دفاعی روسها درجا میزنند که عملیات ضدّحملهشان در هم شکسته شده  و ناظران و استراتژیستها نیز سرشان گرم است به ارزیابی نقطهقوّتها، نقطهضعفها، خطاها و پیامدهای بعدی این ضدّحمله. آیا قدرت آتش توپخانهی اوکراین متناسب با این ضدّحمله به شیوهی صحیحی بهکار گرفته شد؟ آیا اساساً دکترین نظامی درست و مناسبی را برای انجام این مهم برگزیدند؟ آیا سوءمدیریت طرّاحان و برنامهریزان نظامی ناتو نبود که تمامی زحمات و جانفشانیهای سربازان اوکراینی را بر باد داد؟

در حقیقت، طرح چنین پرسشهایی هیچ ربطی به اصل ماجرا ندارد. از اینرو، نتیجهگیری دشوار اما غیرقابل-کِتمان این است که گرچه سربازان اوکراینیِ بسیاری جان خود را از دست دادهاند، اما در حقیقت ضدّحملهای به-وقوع نپیوسته است. تجزیه و تحلیل یک نمایشِ کارگردانیشدهی رسانهای، انگار که شاهد یک عملیات نظامی حسابشده و دقیق باشیم، نه فقط حقیقت را مغشوش و مخدوش میکند، بلکه بهموجب آن کل این حمام خون بیمعناتر از آنچه پیشتر بود جلوه میکند.

اوکراین نیز بهسان دیگر پدیدهها به یک آوردگاه ذهنی بدل گشته، مانند تئاتری که در آن یک شاخه از علوم سیاسی که به واقعگرایی یا رئالیسم شهره است میکوشد در مقابل لیبرالها و نومحافظهکاران از اعتبار خود دفاع کند؛ لیبرالها و نومحافظهکاران جنگ اوکراین را همچون نبردی بهتصویر میکشند برای حصول آزادی و مدنیّت، نبردی که در مصاف با استبداد و توحش جریان دارد. اما رئالیستها، همانطور که از عنوانشان برمیآید، آگاهانه بر سر مخالفت خود با چنین خودپسندیهایی پافشاری میکنند. آنان اعتبار خود را مصروف تلاشی میدارند که هدف از آن چیزی نیست جز ابهامزدایی از ایدهآلیسم سیاسی و خودفریبیهای ملازم با آن، با هدف اینکه بتوانند به حقایق ناخوشایند و بیرحم هر منازعهی ژئوپلتیکی پی برند. برای مثال، جان میرشایمِر استادتمامِ سرشناس علوم سیاسی در دانشگاه شیکاگو و یکی از مدافعان سرسخت رئالیسم مدام کوشیده است واقعیتهای نهچندان خوشایندی را نظیر ظرفیت صنعتی بالای روسیه برای ادامهی جنگ و برتری آتش توپخانهی روسها به همگان گوشزد کند. او استدلال خود را در ضدّیت آشکار با کسانی مطرح میکند که تصور میکنند حق بهجانب اوکراین است و بهمدد تعدادی محدود از سلاحهای بهاصطلاح "معجزهآسا" (نظیر پهپادها و تانکهای لِپِرد آلمانی) که از طرف کشورهای عضو پیمان ناتو در اختیارشان قرار گرفته، اوکراینیها قادراند روسها را در میدان نبرد شکست داده و در این جنگ پیروز شوند.

معذلک باوجود همهی محاسنی که میتوان در رهیافت رئالیستی سراغ کرد، یکی از محدودیتهای این رهیافت علیالخصوص در رابطه با جنگ اوکراین نادیده‌‌گرفتن عواملیست که جنگ را به نقطهی کنونی کشانده است، دقیقاً همان عواملی که مکتب رئالیسم از بیانشان اجتناب میکند. تصوّر اینکه لایهی عمیقتری از واقعیت زیر پوست جنگ اوکراین وجود دارد که صرفاً میشود آن را با عطف به زیرساختهای عظیم صنعتی و تعداد نیروهای ذخیرهی موجود در ارتش روسیه تحلیل کرد بهمعنای ارائهی تفسیری است غلط از انگیزههای پیشرانِ این جنگ، انگیزههایی که حتی ربط چندانی نیز به دفاع از تمامیت اَرضی اوکراین یا احیای حاکمیت ملّی آن ندارد.

بهراستی چطور میشود این جنگ را فهمید؟ چون از یک سوی هدف اوکراین از جنگیدن دفاع از استقلال و حاکمیت ملی خود است، و از سوی دیگر دولت زلِنسکی میکوشد تا با کسب پیروزی در جنگ بلیط ورود به اتحادیهی اروپا را بهدست آورد (نهادی که مبنای آن چیزی نیست جز کمرنگشدن حاکمیت ملی و جایگزین-شدنِ آن با حاکمیت فراملیتی اتحادیه) و در همین اتحادیه، با وجود آنکه دولتهای غربی با روسیه در جنگ نیستند، ولی وزرای دفاع دولتهای اروپایی گرد هم جمع میشوند تا بهطور منظم در خصوص جریان جنگ بیانیههایی را صادر کنند. اگر بنا داشته باشیم که حقیقتاً واقعبین باشیم، میتوانیم با استفاده از چارچوبهای تحلیلی فیلسوف شهیر فرانسوی ژان بودریار از واقعبینی پا را فراتر نهاده و حادواقعیتبین   hyper-realistشویم.

وقتی بودریار مفهوم حادواقعیت hyper-reality را مطرح ساخت، بهدنبال این بود تا توجه همگان را به جامعهای جلب کند که از رسانهها اشباع شده بود، جامعهای که در آن نمادها تکیهگاه خود را در هر گونه واقعیت زیرین از کف داده بودند، و در عوض به چیزی جز خودشان اِرجاع نمیدادند. او این مدل را روی عملیات نظامی ایالات متحده علیه عراق در جنگ اول خلیج فارس 1990ـ91 بهکار بست؛ هدفاش از انجام این کار طرح این استدلال بود که "جنگ خلیج فارس رخ نداده است". با این اقدام، بودریار منازعهای را بهتصویر میکشید که پیشتر توسط تصاویر شرمآورِ مخابرهشده از بمبهای هدایت لیزری در حال نزدیکشدن به پناهگاههای زیرزمینی عراق معرفی شده بود، تا این نکته را برجسته سازد که چگونه کلیّت جنگ بهشیوهای نمایشی سامان داده می-شود، زیرا هیچ کس نسبت به نتبجهی آن تردید ندارد. هیچ تحلیلگر منصف و آگاهی هرگز در تصورش هم نمیگنجد که عراق بتواند در یک جنگ متعارف علیه آمریکا و متحداناش در پیمان ناتو پیروز شود. بهعبارت دیگر، جنگ خلیج فارس نمایشی بود که توسط رسانهها تهیه و کاگردانی شد و بهکمک همین رسانهها نیز بر روی صحنه رفت؛ به همین خاطر بود که بودریار اعتقاد داشت اساساً جنگی درنگرفته بود.

حال همین منطق در مورد عملیات ضدّحملهی ارتش اوکراین نیز صِدق میکند. کسی دربارهی نتیجهی این عملیات هیچ تردیدی نداشت، چرا که ارتش اوکراین بدون برخورداری از برتری عددی یا پشتیبانی هوایی هرگز قادر نیست خطوط مستحکم دفاعی روسها را در هم شکند. عاقبت نیز وقتی ارتش اوکراین که فاقد نفرات کافی بود ناگزیر از پیشرَوی بازماند و از پا درآمد، رسانهها و بنگاههای خبرپراکنی غربی در تولید اَشکال و انواع مختلف گزارش و تفسیر از هیچ فروگذار نکردند، از گزارشهای پر آبوتاب در باب شور و اشتیاق داوطلبان اوکراینی برای کسب پیروزی گرفته تا تبلیغ و تشویق و در نهایت هم با غم و اندوه شکست را پذیراشدن؛ البته با درنظرگرفتن این واقعیت که بیان جملگی این موارد وقتی سادهتر میشود که بهجای نیروی نظامی غربی قرار باشد سربازان اوکراینی جانشان را فدا کنند و بمیرند. در پاسخ به منتقدانی که این ضدّحمله انتظاراتشان را برآورده نساخته بود، ولودمیر زلنسکی رئیس جمهور اوکراین در قالب یک جمله ماهیّت واقعی این جنگ را فاش کرد؛ او در حین سخنرانی خود در کنفرانسی در کیف گفت: "این جنگ هیچ شباهتی با یک فیلم سینمایی بلند ندارد که کل داستان طی مدّت یک ساعت و نیم رخ دهد". بنابراین، پرسش اینجاست: ضدّحملهای که هیچ شانسی برای موفقیت نداشت، عملیاتیشدناش به نفع چه کسانی بود؟

این ضدّحمله نه یک عملیات نظامی بلکه نمونهی جعلی و شبیهسازیشدهای از یک ضدّحمله بود که در عمل به-بهای ازدسترفتن جان سربازان و بهنفع همگان (همه بهجز نظامیان و غیرنظامیان معمولی اهل اوکراین) بهاجرا درآمد. دولت اوکراین نیز نمایش خونباری را بهروی صجنه برد تا بلکه توجیهی بیابد برای میلیاردها دلاری که از طرف خزانههای کشورهای غربی دریافت کرده است. در عین حال، شکست اوکراین در ضدّحمله این بهانه را به دولت زلنسکی میدهد که در آینده برای عدم توفیقاش در پیشرَوی عذر کافی داشته باشد. شرکتهای اسلحه-سازی در غرب هم تاکنون از فروش تضمینشدهی جنگافزارهای نظامی، افزایش قیمت سهامشان و جدیداً تبلیغ بیپردهی تجهیزاتشان، آنهم مستقیماً از خطوط مقدّم جنگ در دونتسک، سودهای سرشازی را بهجیب زدهاند. دولتهای غربی نیز با اِرجاع به اِستحکامات و اِستقامت خطوط دفاعی ارتش روسیه هم میتوانند مبالغ هنگفتی را که در اوکراین صرف کردهاند توجیه کنند، هم بههنگام اُفت محبوبیت و کاهش تعداد آراء احزاب متبوعشان، با خاطرنشانساختن تهدید احتمالی از سوی شرق قادراند کسری مربوطه را جبران و دوام و بقای دولت خود را تضمین کنند. آنچه برشمردم اهداف واقعی ضدّحملهی اوکراین بود؛ نه بازپسگیری مِلیتوپول یا کریمه یا هر جای دیگر در بخشهای اِشغالشدهی اوکراین. حتی ولادیمیر پوتین هم در بهروی صحنه آوردن این نمایش غم-بار و خونبار دست داشته است؛ چون او نیز، مطمئن از آنکه این ضدّحمله تأثیری بر نتیجهی جنگ نخواهد گذاشت، برای مهار تبِ جنگ در روسیه میتواند به این عملیات اشاره کند.

بیتردید استراتژی نظامیای که در خصوص اعادهی حاکمیت ملی اوکراین از جدّیت لازم برخوردار باشد اجازه نمیدهد نیروهای نظامی این کشور با متحملشدن تلفات سنگین در حملات بیثمر به دیوار دفاعی روسیه این-گونه توان رزمی خود را بهتحلیل برد. حقیقت دهشتناک جنگ اوکراین دقیقاً همین خصلت وانمودین، یا حادواقعی بودناش است، حقیقتی که آن را تا بدین حدّ خونبار ساخته است.

با ابنوجود، حادّواقعیّت جمعی ما ممکن است از این هم متشنّجتر شود. آدام کِرتیس مستندساز بیبیسی در فیلم مستند خود تحت عنوان HyperNormalisation به این نکته اشاره میکند که هالیوود سالها پیش از حملات تروریستی یازده سپتامبر و بهکرّات دربارهی تخریب و ویرانی بناهای شاخص و معروف در نیویورک و واشنگتن خیالپردازی کرده بود. تروریستهای جهادی نیز به انجام عملیاتی مبادرت ورزیدند که چیزی نبود جز یک فانتزی قدیمی غربی، با جملگی پیچ و تابهای داستانی نه چندان غافلگیرکنندهی مربوط به مبتذلترین و کسالتبارترین تریلر، همان تریلری که یک مأمور چموش و خودسر سیآیاِی، یعنی همان اُسامه بن لادن، از ارباب سابق خود انتقام میگیرد.

امروز، جهان شیفتهی پرداختن به مضامین آخرالزّمانیست و مسحور وراجی حول دورنمای احتمالی انقراض بشر؛ معالوصف، استعاره‌‌ی مبتذل تلویزیونی پایان جهان نیز همچنان ممکن است در قالب گرمای ساطعشده از چندین انفجار هستهای که درنتیجهی دوئل اتمی قدرتهای بزرگ  بر سر سرزمین زنگاربستهی اوکراین بهوقوع پیوسته از صفحهی مانیتورها خارج شود و به واقعیّت بپیوندد.

 

این مقاله ترجمهای است از:

https://www.newstatesman.com/comment/2023/09/the-postmodern-theatre-of-the-ukrainian-counter-offensive

نقل مطالب با ذکر نشانی سایت مجاز است.